چگونه حیوانات و ماهیان دریایى به زندگى ادامه مىدهند؟ از کجا آب نوشیدنى پیدا مىکنند؟ حقیقت این است که آنها به هر حال موفق به یافتن آب نوشیدنى مىگردند.
مقدار کمى نمک در مایع بافتى خون ماهیان و سایر مهره داران وجود دارد، بدین ترتیب بسیارى از جانوران دریایى که از سایر جانوران دریا تغذیه مىکنند مقدار آب مورد نیاز را از طریق غذاى خود به دست مىآورند. این مایعات براى انسان مفید مىباشد.
سفر بمبارد و کشف مواد مفید دریاها
یک دکتر فرانسوى به نام بمبارد براى اولین بار موفّق به کشف این مسأله شد.
بمبارد دست به آزمایش متهوّرانهاى زد و بدین ترتیب مىخواست ثابت کند که اقیانوسها حاوى موادى هستند که انسان براى زندگى به آنها نیازمند است.
همچنین ثابت نمود افرادى که دچار کشتى شکستگى مىگردند با استفاده از نعمتهایى که در اقیانوسها نهفته است مىتوانند از مرگ حتمى نجات یابند.
به این منظور در قایقى لاستیکى عازم اقیانوس اطلس شد. وى از خوردن هرچیزى به جز ماهى خوددارى کرد. به جاى نوشیدن آب از مایعاتى که از بدن ماهیان به دست مىآورد استفاده نمود. 65 روز طول کشید تا از اروپا به امریکا رسید. گر چه سلامت وى به شدت لطمه دید، موفّق شد ثابت نماید که مىتوان فقط از مواد موجود در اقیانوسها تغذیه نمود.
انسان مایل است بداند که ماهیان، آب شیرین را از کجا تأمین مىکنند؟ مىدانیم بدن ماهیان به دستگاه تقطیر عجیبى مجهّز است که با کُلیه فرق مىکند.
کلیه ماهیان آن قدر کوچک است که در مورد تخلیه نمک نقشى به عهده ندارد دستگاه تقطیر ماهیان در آبشش قرار دارد. سلولهاى مخصوصى املاح موجود در خون را به طور متراکم و همراه با مخاط از بدن موجود زنده بیرون مىراند.
حیات پرندگان دریایى
پرندگان دریایى نیز با مشکلاتى در مورد تهیه آب مواجه هستند. مرغ طوفان و مرغان دریایى که ساکنان اقیانوس مىباشند دور از سواحل دریا سکونت دارند. آنها سالى یک بار براى تولید مثل به خشکى مىآیند.
نوعى پنگوئن دریاى شمال و قرن غار و بسیارى از مرغان نوروزى دریا با وجود این که نزدیک ساحل هستند هرگز از آب شیرین استفاده نمىکنند. بسیارى بر این عقیده بودند که آنها با استفاده از مایعى که از طریق شکار عایدشان مىگردد خود را سیراب مىسازند. ولى اخیراً ثابت شده است که آنها با شوق و علاقه از آب دریا استفاده کرده و حتى بعضى از آنها بدون آب دریا نمىتوانند زندگى کنند.
سالها قبل در باغ وحشهاى گوناگون مشاهده شد که بعضى از پرندگان نمىتوانند در اسارت به سر برند. جانور شناسان از این موضوع که مرغان ظریف و کوچکى از قبیل مرغ مگسخوار، طوطى، شترمرغ، عقاب و جغد تحمّل اسارت را داشتند، ولى مرغان بزرگى از قبیل مرغ نوروزى بعد از مدّتى هلاک مىشوند دچارحیرت بودند. سرانجام چنین نتیجه گرفتند که این مرغان زیباى دریایى نمىتوانند در قفسهاى تنگ زندگى کنند، زیرا دلتنگ عرصه پهناور اقیانوسها مىشوند. آنچه موجب مرگ آنان مىشود اشتیاق به دریا یا اسارت در قفسهاى تنگ نیست، بلکه کمبود املاح مورد نیاز آنهاست که موجب مرگشان مىشود. هنگامى که نمک به غذاى آنها افزوده مىگردد با شادکامى بسیارى به زندگى خود ادامه مىدهند.
پرندگان و خزندگان دریایى دستگاه تقطیر عجیبى دارند. این دستگاه کلیه آنها نیست، بلکه دستگاهى است که درون بینى آنها قرار دارد و به زبان علمى جدید به نمود نمک معروف است. این غدّه در پرندگان در لبه بالایى کاسه چشم وجود دارد و ترشّحات آن به داخل حفره بینى مىریزد. غلظت سدیم در مایعاتى که از این غدّه ترشح مىشود پنج بار از خون و دو یا سه مرتبه از آب دریا بیشتر است.
مایعات مترشّحه از سوراخ بینى روى نوک آنها به صورت شفافى ظاهر مىشود که جانور هر چند وقت یکبار آنها را از خود دور مىسازد. ده یا دوازده دقیقه بعد از این که غذاى آمیخته به املاح به پرندگان مىدهیم، قطراتى از دماغش شروع به چکیدن مىکند و حالتى به آنها دست مىدهد که گویى از سرما خوردگى شدید رنج مىبرند.
مجراى ترشحى غدد نمکى بر عکس پرندگان در خزندگان دریایى از قبیل لاک پشت آبى و مارمولک در گوشه چشمانشان قرار دارد و ترشحات از گوشه چشم آنها جارى مىشود.
اشک تمساح
مدتها قبل انسان متوجه شد که اشک تمساح به صورت قطرات روشنى جارى مىشود. چنین تصور مىشد که تمساح بعد از دریدن و بلعیدن طعمه خود به سوگوارى مىپردازد، به همین دلیل اصطلاح «اشک تمساح» براى نشان دادنبدترین ریاکارىها به کار مىرود. اخیراً دانشمندان به این مسأله پى بردهاند که اشک تمساح در واقع به عنوان وسیلهاى براى دفع املاح جذب شده از طریق آب و غذا مىباشند.
لاک پشتهاى دریایى
لاک پشتهاى دریایى تمام سال در اطراف دریا و اقیانوسهاى گرم به سر مىبرند. ماده این حیوان تنها سالى یک بار در تاریکى شب براى دفن تخمهاى خود به سواحل شنى روى مىآورد، هنگام برگشت به شدت اشک مىریزد و قطرات اشک نمک آلود را به روى ساحل شنزار خشک رها مىسازد.
آیا به خاطر ترک محلى که مدتها قبل در آنجا از تخم در آمده ناراحت است و یا به خاطر آن که نوزادان خود را به دست سرنوشت رها کرده گریه مىکند؟ مسلّماً چنین چیزى نیست، تنها موضوع آن است که غدد نمک جانور سرگرم کار همیشگى خود، یعنى دفع نمک اضافى مىباشد و چنین چیزى اصلًا عجیب نیست. لاک پشتهاى آبى به خاطر اشک خود مشهورند، ولى مشاهده اشک آنها در آب غیر ممکن است و به همین دلیل مدتها طول کشید تا انسان به این مسأله پى برد.
بز موشهاى صحرایى
بز موشهاى صحرایى که در بیابانهاى خشک استرالیا زندگى مىکنند قادر به استخراج آب از خاک هستند. این موجودات عجیب و کوچک از دانههاى خشک گیاهان تقریباً بدون آب تغذیه مىکنند.
بز موشها دانههایى را که جمع کردهاند فوراً مصرف نمىکنند، بلکه دانهها را در کیسههاى گونه خود قرار مىدهند و به حفره زیرزمینى خود منتقل مىسازند. نه تنها صورت این حیوان بلکه دهانش نیز از موى پوشیده شده و بدین وسیله موى موشصحرایى نه تنها بر صورت بلکه بر دهانش نیز مىروید و از نفوذ بزاق به کیسههاى گونه جلوگیرى به عمل مىآورد. این موضوع موجب مىشود تا سر حد امکان در استفاده از رطوبت صرفه جویى شود.
دانههاى کاملًا خشک که از سطح زمین برداشته شده و در سوراخهاى زیر زمینى ذخیره مىگردند، کوچکترین ذرّه رطوبت در خاک را جذب مىکنند. فشار اسمزى دانههاى خشک 400 تا 500 آتمسفر بوده و با همان نیرو آب را به بیرون مىکشند.
بز موش صحرایى تا زمانى که دانهها آغشته به آب نباشند از آنها استفاده نمىکند.
صداى حشرات
دانشمندان زنجرهها را به خاطر صداى بلند و منظمشان نوازنده جهان حشرات نامیدهاند و بیش از دو هزار نوع زنجره تا به حال شناخته شده است.
دانشمند حشره شناس اس. د. فروست مىگوید:
در جهان حشرات، جیرجیرک بغرنجترین اندامهاى صوتى را داراست. این حشره نه تنها داراى پوستى شبیه پوسته طبل است و آن را به کمک عضلات نیرومند خود به نوسان و لرزش در مىآورد، بلکه داراى یک سیستم بسیار کامل تشدید کننده صداست که در مقابل آن مگافونهاى ملخهاى سبز مانند اسباب بازىهاى بچههاست.
آوازهاى این حشرات هر کدام معناى خاص خود را دارد، برخى از آنها پیامهاى عاشقانه است و بعضى براى جلب توجّه ماده و برخى دیگر وجود خطر را خبر مىدهند، بعضى هم خبر دهنده گرماى هواست، و معانى دیگرى در این صداها هست که هنوز بشر به آنها آگاهى نیافته است.
حشرات نوازنده و موسیقى دان، گرماسنجهاى خوبى نیز هستند. زنجرهها هر چه هوا گرمتر شود تندتر مىخوانند، ولى چون گرمى هوا به یکصد درجه فارنهایترسید ناگهان از صدا مىافتند، از اینروست که برخى از مردم گرمى هوا را از روى نغمه زنجره حدس مىزنند و مىگویند: اگر تعداد دفعاتى را که یک زنجره برفى در 15 ثانیه از خود صدا در مىآورد با عدد چهل جمع کنیم درجه درست هوا را به دست آوردهایم!
تمام حشرات داراى اندام شنوایى مىباشند، اما محلّ قرار گرفتن این اندامها انسان را دچار شگفتى مىنماید. ملخ مهاجر داراى یک جفت گوش بر روى پاهاى عقبى و ملخ معمولى داراى یک جفت گوش روى پاهاى جلو مىباشد.
جیرجیرکها نیز چنین هستند.
نکته قابل توجه این است که: گوش براى شنیدن آفریده شده تا موجود زنده را از خیلى چیزها آگاه کند. مثلًا گوش انسان وِزوِز پشه، ریزش آب، صداى طوفان، آواز پرنده، صداى دوست، سخن دشمن و صداهاى بسیار دیگرى را به مغزها مخابره مىکند و آدمى را از وجود چیزهاى مختلف آگاه مىسازد. مسلّماً گوش در حشرات و حیوانات هم براى این منظور مهم آفریده شده تا چون موضوعات مختلف و مطالب گوناگون را که به صورت صدا منعکس شده درک کند!
راستى، چه جهان عجیبى است. انسان با همه قدرت فکرى و علمى در برابر عظمت این واقعیتها به دریایى از حیرت فرو مىرود و با تمام وجود در برابر آفریننده این عرصه گاه پر از عجایب، به فریاد مىآید که:
یکى هست و هیچ نیست جز او |
وَحْدَه لا الهَ الّا هُو |
|
(هاتف اصفهانى)
آرى، تدبّر در آفریدهها، آدمى را به آفریننده هدایت مىکند و عقل و اندیشه را در برابر حریم با عظمت او به سجده دائمى وادار مىنماید.
خراب یک نظر از چشم نیمخواب توایم |
به حال ما نظرى کن که ما خراب توایم |
|
سؤال ما به تو از حد گذشت لب بگشا |
که سالهاست که در حسرت جواب توایم |
|
چه حدّ آن که توانیم هم عنان تو شد |
همین سعادت ما بس که در رکاب توایم |
|
عتاب تو کُشد و ناز تو هلاک کند |
هلاک ناز تو و کشته عتاب توایم |
|
عجب نباشد اگر از لبت به کام رسیم |
که مست باده نازىّ و ما کباب توایم |
|
ز مهر روى تو داریم داغها بر دل |
ستاره سوخته از تاب آفتاب توایم |
|
من وهلالىاز این در به هیچ جا نرویم |
چرا که همچو سگان بسته طناب توایم |
|
(هلالى جغتایى)
اقسام ماهىها
گودى اقیانوسها به هزاران متر مىرسد، ولى نور خورشید بیش از چهارصد متر از سطح دریا پایین نمىرود. پس دریا به دو بخش تاریک و روشن تقسیم مىشود.
گیاهان دریایى به طور معمول در بخش روشن دریا مىباشند. در این جا پرسشى پیش مىآید که ماهىهایى که در بخش تاریک دریا زندگى مىکنند و از نور خورشید محرومند و براى فعالیّتهاى حیاتى به نور احتیاج دارند چه مىکنند؟ آنهم ماهىهاى نیرومندى که مىتوانند صدها تن سنگینى آب را تحمّل کرده، در ته دریا زندگى کنند.
ولى آفریدگار جهان این پرسش را پاسخ داده و این ماهىها هر چه نور بخواهند در اختیارشان گذارده است. ماهىهایى را در آنجا آفریده که اشعه نورانى از خود پخش مىکنند، مانند کرم شب تاب در زمین و پشه نورى در هوا! این ماهىها قعر دریا را روشن مىکنند. در برابر دستگاه نور پاش آنها صفحه شفّافى قرار دارد تا نور بهتر منعکس شود.
این ماهىهاى نور افکن اقسامى دارند و داراى نورهاى رنگارنگ مىباشند؛ از گروهى نور قرمز، از گروهى نور سبز، از گروهى نور زرد مىتابد؛ عجب این جاستکه برخى داراى چراغهاى متعدّدى هستند.
در پشت ماهى قزل آلاى کف دریا از سر تا دم دکمههایى است که مانند لامپهاى کوچک نور مىدهد. ماهىهاى سیاهرنگى هستند که بر پوست آنها صدها نقطه قرمز رنگ روشن دیده مىشود. ستاره دریایى را از عمق 900 مترى بالا آوردند نورى سبز رنگ و تند و درخشان به صورت پنج پره از بدنش تراوش مىکرد.
آیا این کارخانجات الکتریکى در پیکر این ماهىها در ته دریا چگونه قرار داده شده؟ چگونه آب دریا این چراغها را خاموش نمىکند؟ آیا لامپ این چراغها از کدام شیشه ساخته شده که فشار آب چهار صد مترى آن را نمىشکند، آیا حجم این کارخانجات الکتریکى چقدر است؟ آیا مواد سوختنى آنها چیست و از کجا مىآید؟
آیا چه کسى آنها را به کار مىاندازد و بر کار آنها نظارت مىکند که از کار نیفتد. آیا ماده بى شعور مىتواند تاریکى را از روشنایى تشخیص دهد تا براى تاریکى چراغى درست کند؟